plato

Friday, December 08, 2006

شاد، گریان اما تاثیرگذار

يا عماد من لا عماد له


در تاریک روشن ساعت 6 صبح، تازه از خواب پا شده بودم. در حالتی نه گیج و نه هوشیار، مستقیم به سمت تلویزیون رفتم و آن را روشن کردم.

این نخستین بار بود که چنین اتفاقی را تجربه می کردم. کلی به خودم سفارش کرده بودم تا برنامه ساعت 5/6 صبح را فراموش نکنم و حالا زودتر از موعد منتظر آن بودم «مردم ایران، سلام». خیلی اتفاقی و در یکی از برنامه هایی که گاه ممکن است به تماشای آن بنشینم با نظرات تهیه کننده و کارگردان این برنامه آشنا شده بودم و حالا می خواستم ببینم با توجه به نظرات متفاوت و حرفه ای که پس از مدت ها از تلویزیون به گوش می رسید، گوینده به عمل کردن به آنها تا چه حد پایبند است.

دیگر خواب از سرم پریده و ساعت موعود هم فرا رسیده بود. به تماشای برنامه نشستم؛ از معرفی روزنامه های صبح تا گشت و گذار در استان کردستان و یک برنامه پر و پیمان ورزشی با نگاهی کارشناسانه به مسابقات قطر. مثل اینکه همه چیز داشت همان طور پیش می رفت که وعده داده شده بود. در قسمت دیگری از برنامه اسماعیل میرفخرایی به عنوان کارشناس رسانه حضور یافت؛ مجری محبوب دوران نوجوانی ام که ساعت های حضورش در رادیو را هرگز از دست نمی دادم و برنامه های دانش او قدیمی ترین خاطراتم از تلویزیون را تشکیل می دهد.

مثل همیشه شاد و سرشار از انرژی هنوز دوربین روی چهره اش زوم نشده بود که خطاب به مجری پرسید آقای شهیدی فر وقتی بزرگ شدید می خواهید چه کاره بشوید؟ و بعد، از کودک درون همه ما آدم ها سخن گفت و فشاری که بسیاری از ما به خود می آوریم تا این کودک را خفه کنیم. غافل از اینکه این کودک شاداب و سرحال همان حلقه مغفول در چرخه انرژی است.

شادی و انرژی را به عینه می شد حس کرد... لحظه ها به سرعت با اشاره به ضرورت وجود نگاه تخصصی در امور می گذشت تا اینکه بحث به مراسم افتتاحیه بازی های قطر کشید و استفاده از واژه مجعول خلیج به جای خلیج همیشه فارس و اینجا بود که میرفخرایی وقتی داشت از حضور این واژه در گذشته های خیلی دور تاریخی می گفت، از مستندات لاتین آن و ابوعلی سینا و ابوریحان بیرونی و از اینکه هرگز حاضر نشده است بهترین موقعیت ها را به قیمت از دست دادن عرق ملی اش به دست آورد، بغض کرد و بغض به اشک بدل شد و دوربین این بار روی چهره پر از اشک او زوم کرد.

لحظه خاصی بود و استاد این بار داشت با تمام وجود اما به شیوه ای دیگر کودک لطیف و پایبند خودش را علنی می کرد. احساس دیگرانی که در صحنه حضور داشتند و مایی که در خانه شاهد این ارتباط بسیار موثر بودیم، یکی از لحظات نادری شد که قطعا همه آنهایی که در آن ساعت شاهدش بودند، هرگز فراموش نمی کنند. ترانه زیبای ایران استاد نوری نیز این برنامه موثر را کاملاً هوشیارانه به پایان برد.

حضور یک نگاه کارشناسانه و انتخاب درست افراد می تواند به یک همدلی صمیمانه در گستره ای به وسعت خاک ایران بینجامد. اتفاقی که «مردم ایران، سلام» به خوبی از عهده آن برآمد.

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home