براي مهران مديري و كيومرث پور احمد
يا عماد من لا عماد له
تن کن آوار من و ، با من باش
دل به رویا بزن و ، با من باش
قصه مون به انتها نزدیکه
درد ته کشیدن و ، با من باش
لحظه ها ی رفته رو به باد بده
صبح سرد رفتن و ، با من باش
رو حریر آرزو پوسیدیم
لمس سرب و آهن و ، با من باش
قامت همیشه خیس جاده رو
بشکن این شکستن و ، با من باش
رو غروب جاری ثانیه ها
شعر بارون شدن و ، با من باش
توی بی ترانگی و بی رویایی
آخرین یخ زدن و ، با من باش
تو همین بیت با سکوت خط می خوریم
تلخی نبودن و ، با من باش
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home