plato

Saturday, January 13, 2007

اين اثر زيبا رو به همه عاشقانه دنيا تقديم مي كنم

يا عماد من لا عماد له

دو تا چشمام همه جا دنبال تو مي گرده
با نبودنت دلم با غصه ها سر كرده

شب و روز در پي تو من همه جا رو گشتم
يكي گفت غصه نخور اون داره بر مي گرده

زندگي با عشق تو رنگ ديگه داشت برام
رفتي و بدون تو تلخ شده روز و شبام

دل من با هيچ كسي نمي تو نست خو بگيره
شب و روز منتظر و چشم به رات مونده نگام

كسي مثل تو نشد كسي مثل تو نبود
همش از خدا مي خوام كه بيايي زود زود

كاش كه مي شد دوباره باز هم و پيدا بكنيم
سفره عشق مونو با هم ديگه وا بكنيم

كاش تو اين شهر غريب صداي آشنا بياد
دل من هواتو كرده فقط هم تو رو مي خواد

كسي مثل تو نشد كسي مثل تو نبود
همش از خدا مي خوام كه بيايي زود زود

براي مهران مديري و كيومرث پور احمد


يا عماد من لا عماد له

تن کن آوار من و ، با من باش

دل به رویا بزن و ، با من باش

قصه مون به انتها نزدیکه

درد ته کشیدن و ، با من باش

لحظه ها ی رفته رو به باد بده

صبح سرد رفتن و ، با من باش

رو حریر آرزو پوسیدیم

لمس سرب و آهن و ، با من باش

قامت همیشه خیس جاده رو

بشکن این شکستن و ، با من باش

رو غروب جاری ثانیه ها

شعر بارون شدن و ، با من باش

توی بی ترانگی و بی رویایی

آخرین یخ زدن و ، با من باش

تو همین بیت با سکوت خط می خوریم

تلخی نبودن و ، با من باش

Thursday, January 11, 2007

صدای بلند موسیقی کلاسیک در تنهایی ...!؟


يا عماد من لا عملد له



- قدیما ، از اون موقعی که یادمه ... چهارشنبه سوری فضایی لطیف و پر از آرامش و خوشی داشت . یه جورایی خیلی وابسته به سنت بود، که الآن دیگه اونطور نیست و حال خوبش این بود که قدیما مردم توی خونه ها جمع می شدن و دور هم شام می خوردن ... بوته بود اون موقع ها، روشن میکردن و از روی اونها می پریدن . مراسم قاشق زنی بود که دیگه الآن ور افتاده ! ... یه جوری هم برای بزرگ تر ها و هم بچه ها فضای بسیار ملایم و شیرینی داشت . چند سالیست که مراسم چهارشنبه سوری پر از استرس و اضطراب و خشونت شده !، حالا به دلایلش کاری ندارم ... ولی دیگه اون شیرینی و حلاوت گذشته رو نداره، یه جوری مردم تو این شب خشونت هاشونو بروز می دن . اضطراب هاشون رو تخلیه می کنن با انفجار های هسته ایی ! و نارنجک و توپ و از این جور چیز ها ...
مراسم چهارشنبه سوری تبدیل شده به آزار و خشونت و دیگه وابسته به سنت ها نیست . حالا این قضیه دلایل مختلفی داره . دلایل مختلف اجتماعی و خیلی چیزهای دیگه که بحثش اینجا نیست . کاش که بشه دوباره شرایطی بوجود بیاد که جامعه ما دوباره به همون شیرینی و زیبایی برسه ...
- فکر می کنید که کی به چنین شرایطی برسیم ؟
- شاید خیلی سالهای بعد ... چون بستگی به خیلی چیزهای دیگه داره، شاید خیلی سال طول بکشه .
- زمان که بچه بودین قاشق زنی می کردین ؟
- بله، چادر سرمون می کردیم ... چون باید شناخته نمی شد اون طرف، دیگه معلوم نبود که دختره یا پسره اون کسی که قاشق میزنه ... بعد یه هیجانی داشت، چون باید حدث میزدیم که کدوم یکی از دوستامونه زیر چادر، مسابقه میزاشتیم که حدس بزنیم کی زیر چادره، می ترسوندیم همدیگه رو ... من هم قاشق زنی می کردم و هم پول جمع می کردم ...
- پارسال همین موقع ها سر کار پاورچین بودین ...
- بله .
- فکر می کنید که کار نقطه چین، چند درصد شبیه پاورچین شده ؟ یه عده ایی نظرشون اینه که دوباره دارین مسیر پاورچین رو ادامه میدین و از نکات مثبت پاورچین استفاده می کنین ...
- کاش می تونستیم مسیر پاورچین رو بریم . پاورچین در تاریخ طنز ما یک استثناست و به نظرم هرگز نمیشه بهش رسید و هرگز نمیشه شبیهش شد و واقعا هم اینطور فکر نکردیم . هر نوع نشانه ایی که این کار رو شبیه پاورچین می کرد رو عمدا ازش دوری کردیم که متهم به دوباره کاری نشیم . ولی از یک طرف هم مطمئنم که این کار و هیچ کار دیگری پاورچین نخواهد شد .
- پاورچین یک انقلاب در کارهای طنز از زمان آغاز بود و خصوصیات یک انقلاب رو هم داشت و من هم فکر نمیکنم تا انقلاب طنز بعدی تکر بشه، فکر می کنین چرا پاورچین به این مقام در رشته طنز شد ؟
- خیلی از عوامل دست به دست هم دادند که این اتفاق بیفته . یکی حال خوب خود من و کل گروه بود، چون این حال خوب منتقل میشه از آدما به همدیگه ... یعنی بین من و بازیگرا ... بین بازیگرا با من ... بین نویسنده ... به مرور بین تمام گروه یک یکدستی خوبی بوجود اومد و انگیزه ها قوی تر شد . وقتی که دیدیم کار داره به اون سرعت پر بیننده میشه و اینقدر خوب پیش میره، ما هم انرژی می گرفتیم و تصاعدی این انرژی زیادتر میشد و انعکاسش توی کار دیده می شد . یکیش این بود . یکی دیگه متنهای خیلی خوب پیمان قاسم خانی بود و برای اولین بار متن های ما قصه های خوب و مشخص و دراماتیک توام با شخصیت پردازی های خوب داشتن . دیگه اینکه بازیگرای خوب به این جمع اضافه شدن که هر کدوم برای خوشون شیرینی خیلی زیادی داشتن و خوب می تونستن همدیگه رو ساپورت بکنن تو بازی . هر چی این انعکاس رو بین مردم بیشتر می دیدیم که کار رو روز به روز بیشتر دوست داشتن، ما هم بیشتر انرژی می گرفتیم و واقعا جا داشت، قسمتهای زیادی جا داشت که پاورچین ادامه پیدا کنه، ولی ما ترسیدیم که یه روزی دچار تکرار بشیم و کار کسل کننده بشه و برای همین قطعش کردیم . فکر می کنم که مهمترین عواملش اینا بود ...
- هنوز کار نقطه چین مثل پاورچین نشده ...
- نشده، و هرگز نمیشه ...
- گفتین که سر کار پاورچین حال خودتون و بچه ها خوب بود . سر این کار دیدم که خیلی خسته هستین ...
- بله، دلایلی که باعث موفقیت پاورچین بود رو گفتم، حالا عکسش اینجا هست ... من خودم اصلا نمی خواستم بعد از پاورچین کار 90 قسمتی انجام بدم . چند اتفاق افتاد که مجبور شدم این کار رو قبول کنم . همین اجبار الآن توی من دیده میشه و وقتی اجبار هست اون انگیزه قوی نیست .
یکیش اینه که خسته ام ... از کار خیلی خسته ام . تصمیم داشتم که بعد از پاورچین یک کار خیلی سبک، مثلا بیست، سی قسمتی بکنم که طرحم هم همین بود ولی مجبور شدیم که دوباره اینو تبدیلش بکنیم به 90 قسمتی، حالا چرا مجبور شدیم دلایلش زیاده، ولی ...
- اجبار ها در این حده که اون جایگاهی که بواسطه پاورچین بدست آوردین رو از دست بدین ؟
- میدونی ... افتادیم تو این مسیر، یعنی ما طرح و کارمون اصلا یه چیز دیگه بود . به مرور، بدون اینکه خودمون هم بخواهیم افتادیم تو مسیر اینکه تعدادشو بیشتر کنیم، بعد گفتگوشو کم کنیم، نمایش رو اضافه کنیم ... بالاخره باز شد همون کار نمایشی 90 قسمتی . به یه جایی رسیدیم که دیگه نمی تونستیم برگردیم . ضبطمونو شروع کرده بودیم و پخش هم شروع شد و خیلی اتفاقات افتاد که مجبور شدیم این کار رو ادامه بدیم . این اجبار چون هست، اون انگیزه به اون قدرت نیست . خستگی خیلی زیاده . یه جورایی داریم خودمون رو می کشونیم و کار می کنیم و ... من اصلا اون انرژی سابق رو ندارم ... میخوام برم به سمت فیلم سینمایی، به سمت کارهای کوتاه ساختن، به سمت کاست و کنسرت ... کارهایی که اینقدر توام با رنج و سختی و شب بیخوابی نباشه .
معلومه وقتی داریم یک کاری می کنیم، تلاشمون رو می کنیم که موفق بشه و حیثیتمون رو حفظ کنیم . در یک سطح متوسط یا خوب می تونیم این کار رو نگه داریم، مطمئنا عالی نخواهد شد .
- قرار بود که کار نقطه چین کار ترکیبی پلاتو و نمایش باشه، چرا پلاتو ها حذف شد ؟ چون قرار بود که برنامه حادثه ایی بشه !
- آره، گفتگوهای خاصی بود با آدمای خاص، اونا رو ضبط هم کردیم وقتی که کنار هم قرارش دادیم، دیدیم بهم نمی چسبه . دیدیم اینقدر اون گفتگوها تلخ از آب درآمده و آسیب های اجتماعی توش هست، اصلا با یک کار نمایشی همخوانی نداشت و در کنار همدیگه قرار نمی گرفتند . قرار بر این شد که برنامه گفتگوها یک برنامه کاملا مستقل باشه که بعد ها بسازیم در 30 قسمت و در 30 شب پخشش کنیم ...
- بحث رو ببریم به سوی مسئله کپی رایت که در ایران رعایت نمیشه و در کارهای هنری هم مطلقا رعایت نمیشه . به تازگی سی دی های پاورچین به بازار اومده . جریان چیه ؟ شبکه اقدام به این کار کرده یا تهیه کننده یا شما ؟
- ببینید ! یک محدودیتی هست . کارهایی که بازار میاد، اگر آرم شبکه گوشه کار باشه، یعنی از تلویزیون پخش شده و بعد هم ضبط شده . اگر آرم شبکه رو نداشته باشه، یا تهیه کننده بیرون داده یا کارگردان یا از آرشیو یه جوری بیرون رفته چون مستر این نوارها دست خود ماست و یک بخشش هم در پخش تلویزیونه . ما که ندادیم، پخش هم نداده . من چون اینها رو ندیدم، نمیدونم آرم شبکه رو داره یا نه، حتما باید باشه ... غیر ممکنه که آرم نداشته باشه چون تصاویر اورجینالش دست ماست و پخش تلویزیون . اگر هر برنامه ایی در بازار باشه و آرم شبکه کنارش نباشه جرم تهیه کننده و کارگردان و پخشه .
- شما در حقوق کاری که کارگردانش هستین، سهیم هستین یا نه ؟
- نه . هر کاری که شما در تلویزیون می سازین، مالک مطلقش تلویزیونه و هیچ ربطی به ما نداره . یعنی تلویزیون اگه بخواد صد بار پخشش کنه یا بفروشه یا اصلا نابودش کنه، دست خودشه . ما هیچ حقی از کاری که می کنیم نداریم . ما مثل پیمانکار هستیم که یک کاری رو برای تلویزیون انجام میدیم و میریم . تهیه کننده هم حتی هیچ مالکیتی در کارهای تلویزیون نداره .
- منبع مالی کارها تلویزیونه یا تهیه کننده ؟
- همه کارها منبع مالیش تلویزیونه ...
- پس شما در سی دی های پاورچین که داره به فروش میرسه شما و تهیه کننده سهمی ندارین ...
- نه . ما یک کاری رو ساختیم و تحویل دادیم و دستمزد گرفتیم . هیچ مالکیتی ما روی این کار نداریم
- وقتی یک کاری رو می سازین و دوسش دارین و رابطه حسی با کار برقرار می کنین در صورتی که میدونین مال خودتون نیست و هیچ مالکیتی روی اون ندارین، چه حسی دارین ؟
- این سیستم غلطه، فقط در ایران اینجوریه ... در کشورهای دیگه، مالک هر اثر کارگردان و تهیه کننده است، با یه شرایط خاص که شرایطشون هم با ما فرق می کنه ... الان تلویزیون دوست داره که بازی سرگرمی برره رو روانه بازار بکنه ! به شدت ناراحت شدیم از این کار ... تلویزیون می تونه این کار رو بکنه، چون کار مال خودشه ... می تونه فیلم سینمایی شو بده بیرون ... اصلا می تونه تیکه پاره اش کنه ! ...
- اگه شما خودتون بخواین که ادامه برره رو سینمایی کنین، اجازه این کار رو ندارین، در صورتی که خودتون خلقش کردین ؟
- نه ! چون مالکیت این اثر متعلق به تلویزیونه، باید خودش این کار رو بکنه و تلویزیون با شرایطی سخت و پیچیده ممکنه این کار رو بکنه . مثل کلاه قرمزی ... واقعا شش ماه دوندگی کردن تا بتونن این مجوز رو بگیرن، چون صاحب اثر تلویزیونه ...
- پس خالقش چی ؟
- هیچی، چون سیستم این کار اینطوریه ... الان اگه پاورچین رو بصورت CD های 5 دقیقه ایی هم بدن تو بازار من نمی تونم اعتراض کنم ... در حالی که این کار اثر رو نابود می کنه یا اگه بخوان پشت صحنه هاشو حذف کنن یا تیتراژشو عوض کنن ... اگه هر کاری رو بخوان می تونن بکنن و این به کیفیت لطمه می زنه و کسی که این کار رو طراحی کرده و یا کارگردانی کرده، هیچ کاری نمی تونه بکنه و از دستش هیچ کاری ساخته نیست . حق مالکیت تلویزیون در بعضی از اینطور موارد لطمه به کیفیت می زنه و کارگردان و تهیه کننده هم هیچ کاری نمی تونن بکنن . اگه یه نسخه سینمایی هم بخواد از پاورچین ساخته بشه شرایط بسیار سخت و پیچیده ایی داره یعنی باید مجوز از تلویزیون یا مالک رو داشته باشید و اونم باز خودش شاخه و تبصره و از این جور چیزا داره ...
- پس این شایعه ایی که میگن قراره یه فیلم از داستان برره ساخته بشه ...
- والا فکرش رو داریم یه طرح اولیه هم ازش داریم ولی قطعی نیست ... هنوز در حد حرفه ...
- برگردیم به نقطه چین ... شروع نقطه چین یه فرمی داشت و بعد تغییر مسیر دادین و روند داستان رو عوض کردین ... اکثر کارهای داستان دار شما همینطوریه ... فکر می کنم اول اون طوری که دوست دارین شروع می کنین و بعد خواست و سلیقه مردم مسیر کار رو عوض میکنه ...
- 95 درصد کارام همینطوریه !
- چرا اینطوری میشه ؟
- دوتا عامل داره ... کارِ هر شب تفاوتش با سریال هفتگی همینه ... شما در سریال قراره که بیست و شش قسمت بسازین، یک سناریوی اولیه میدین و قراره که فیلمنامه نویس بنویسه، دکوپاژ می کنین ... بازیگراتون رو انتخاب می کنین، روتوشنهایی رو انجام میدین و بعد تازه میرین تو مرحله انتخاب بازیگر و شخصیت پردازی ها و زمان بندی و بعد شروع می کنین به ساخت و دیگه دست به ترکیب اصلی نمی زنین . ولی کار هر شب اینطوری نیست و پیش تولید برای کار هر شب اصلا معنا نداره، جز در زمینه های فنی و دکور. شما یک ذهنیتی دارین ... یک ساختاری دارین ... شروع که می کنید، می بینید که توی پخش جواب نمیده ... جواب دادن یا جوا ندادن کار هر شب رو فقط مردم تعیین می کنن، یعنی تو کار هر شب شما نمی تونین که سبک و ذهنیت خودتون رو داشته باشین، بگید که آقا من اینجوری می سازم و اینجوری فکر می کنم ... هر کی خواست ببینه و هر کی هم خواست نبینه . کار هر شب با انبوه فرهنگ های مختلف، انبوه بیننده، انبوه تحصیلات مختلف و جغرافیای مختلف سروکار داره و تنها چیزی که به کار هر شب معنی میده پر بیننده بودنشه ... مهم اینه که کار بگیره ... در کاری هم هرشب داره پخش میشه و هفتاد میلیون نفر اونو نگاه می کنن نمیشه شخصی نگاه کرد ... حالا این تغییر مسیر هم به همین دلیله، شما با ساختار شخصیتون یه مسیر رو شروع می کنین، بعد می بینید که جواب نداد ... بعد ساختار اولیه رو عوض می کنید، حتی دو بار، حتی سه بار ... وقتی که بازتاب جریان رو گرفتین و بیننده هم زیاد شد، همون مسیر رو باید ادامه بدین ... این دیگه شده یک سبک ... یه خصوصیت شده برای این نوع کار ...
- این نشون میده که ذهنیت مهران مدیری با ذهنیتی که عموم دارن باید خیلی فرق داشته باشه ...
- کاملا فرق داره ... این نوع کار نه علاقه اول منه نه کاراکتر خودم اینطوریه، نه ذهنیتم این فرمه ... هیچ کدوم اینها نیست ... من از سال 79 برنامه سازی طنز کردم با تولید انبوه و این مسیر توسط مردم و تلویزیون ادامه پیدا کرد. علاقه اصلی و شخصی من اصلا این نوع کار نیست ... نمیگم خوب نبوده، خیلی مفید هم بوده، خیلی خوب بوده ولی از بعد از پاورچین فکر می کردم که دیگه کافیه ... نقطه چین هم بنا به دلایلی اتفاق افتاد . بعد از این سریال هفتگی هست، بعد از این کارهای سینمایی هست، بعد از این خیلی کارهای دیگه هست که من دوست دارم که انرژی اصلی خودم رو می خوام روی اون کارها بزارم ...
- کاراکتر مهران مدیری به نظر من کاراکتری طنز نیست، حتی مقداری سیاهه، درست فکر می کنم ؟
- بله ...
- خب چطور این دو تا رو تفکیک می کنید وقت کار کردن، مثلا شما پاورچین رو دوست داشتید ... و پاورچین طنز محض بود و اصلا طنز سیاه نداشت ...
- نوع کار پاورچین، بخشی از منه ... یعنی کار طنز بخشی از منه ... همه من نیست، یه بخشی از شما هم هست، یه بخشی از یک فیلسوف هم هست، یه بخشی از هیتلر هم بوده ! ... یه چیزیه که در همه ما هست، در یکی بیدار میشه و نمود بیرونی پیدا میکنه و در خیلی ها هم هست و بالفعل درنمیاد.
- کاری که شما می کنید طنز و رفتار بیرونی هست که کار می کنید و خودتون بسیار درونگر هستید ... این باید سخت باشه سویچ کردن بین این دو حالت ...
- یه ذره سخت بوده ... قبول دارم ...
- این خستگی که الآن دارین مربوط به همین دوگانگی نیست ؟
- آره ... آره ... مال همینه . ولی این ماجرا بصورت یک تکنیک در اومده ... مثل یک ویلونیسته که عاشق موتزارت و بتهونه ولی توی شرایطی باید در یک درجه پائین تر باید اشتراوس بزنه به دلایلی ... بعد تو 4 درجه پائین تر مجبوره که سرود بزنه ! ... این دیگه حس و حالش توی سرود نیست ... حس و حالش تو اون بتهونه است ...
- اون بتهونه یادش نمیره ؟
- نه ... بستگی به عشقش داره ...
- تو خلوت خودش اون بتهونه اس ...
- آره، یه چوری خودشو حفظ می کنه که بالاخره یه روزی برسه که دوباره بتهون بزنه ... این در من بصورت یک تکنیک در اومده ... یعنی بیرون دوربین من خسته ام، بی انگیزه ام، دیگه خیلی این مدل رو دوست ندارم ولی چون تکنیک رو تو این سالها به دست آوردم به محض اینکه میرم جلوی دوربین با تکنیک ... نه با حس ... بازی میکنم . یه جور صنعت شده این قضیه .
- بخاطر اینکه اون بتهونه رو از یادتون نبرین تو خلوت چیکار می کنین ؟
- کار خاصی نمیکنم ... خودمو حفظ می کنم با موسیقی کلاسیک، خیلی زیاد کتاب می خونم و با دیدن فیلم و تئاتر و اتود کردن یه مقدار کارهای بازیگری و ارتباطات سازنده با عده ایی که ازشون چیزی یاد بگیرم
- وقتی از محل فیلمبرداری سریال طنز بیرون میاین در مسیر خونه موسیقی کلاسیک گوش می کنین ؟
- آره ... خیلی مواقع ... خودمو حفظ می کنم که یادم نره، خودمو حفظ میکنم تا زمانش برسه که برسم به اون بتهونه ... که داره میرسه ...
- کی میرسه ؟
- بعد از نقطه چین ... میخوام بعد از نقطه چین یک استراحت مفصل بکنم ... نه اینکه کاری نکنم، کارهایی که دوست دارم رو انجام میدم ... مثلا کنسرت میدم، میخوام کاست پر کنم ... یه مقدار کار توام با تفریح، کار سخت و برنامه ریزی شده نه ... بعد اولین کار سینمایی خودمو شروع کنم که نمی تونم بگم چیه ! ... و اون خیلی نزدیکه به خود من ...
- پس میدونین چیه و برنامه ریزی شو کردین ...
- بله
- یه مقدار بریم سراغ موسیقی ... به نظر من مهران مدیری در هر کار هنری یک سرک کشیده ... توی کار موسیقی تجربیات و مطالعات دارین که کار موسیقی کردین و کاست دادین ؟
- خیلی زیاد ... برادر بزرگم، پیانست بسیار برجسته ایست . من از بچه گی با موسیقی کلاسیک آشنام ... از شش سالگی ...
- از شش سالگی ؟!؟!
- من شش سالگیم مالر گوش می دادم، آثار آوازی مالر رو ... کارهای بسیار سنگین ...
- به دلیل اینکه در منزل این فضا بوده و مجبور بودین ...
- چون این فضا بود جذب این نوع موسیقی شدم و در شش هفت سالگی وقتی می شنیدم به شدت لذت می بردم، موسیقی که من در دوران کودکی گوش میدادم مال سن من نبود .
- من فکر می کنم بچه ایی که از شش سالگی موسیقی مالر گوش بده در جوانی، نسبت به سطح عموم جامعه آدم افسرده تری بشه ...
- بله ... میشه ...
- خیلی زود شروع کردین ...
- آره ... حالا اینی که میگم دلیل بر این نیست که من آدم نابغه ایی هستم یا اینکه کروموزومم شکسته اس ! ... منظورم اینه که تو اون فضا بودم و مدام این نوع موسیقی رو می شنیدم و عاشق موسیقی کلاسیک شدم و میتونم بگم که توی هفت هشت سالگی میتونستم سمفونی 5 مالر رو با سوت بزنم ! بدون اینکه یک نتش اشتباه باشه ... یا آثار باخ رو، یا موتزارت رو ... حتی کارهای امپرسیونیست ها رو و بعد شروع کردم به خوندن درباره اینا ... یعنی راجع به موسیقی کلاسیک خوندم، راجع به زندگی این آدما و چیزی که خیلی دوست داشتم این بود که برادرم آثار موسیقی کلاسیک رو با پیانو اجرا می کرد و این از لذت بخش ترین دوران زندگیم بود و این موضوع ادامه پیدا کرد و هر چی که بزرگتر شدم بیشتر این موسیقی رو دوست میداشتم . می تونم بگم که خیلی خیلی خوب، مثل کسی که این موسیقی رو خونده باشه موسیقی کلاسیک رو می شناسم، آدم هاشو می شناسم . 4 تا نت اول هر اثری رو که گوش بدم بهتون میگم که مال کیه، کی ساخته شده و تحلیل سمفونیش رو بکنم براتون !!! و این تا الآن مونده و بیشتر شده و هنوز هم لذت بخش ترین لحظه هام اینه که در تنهایی با صدای بلند موسیقی کلاسیک گوش کنم و این موضوع خیلی روی کارم اثر گذاشته . من معتقدم که هنرمندی که، بازیگری که، کارگردانی که، مجسمه سازی که، نقاشی که موسیقی کلاسیک گوش نکنه 50 درصد نقص در هنرش وجود داره، دلیل هم دارم برای این حرفم ... اینکه موسیقی کلاسیک چیکار میکنه با ذهن آدم و چه قدرت هایی رو در ما زنده می کنه، مثلا مثل باروک ... توصیف ناپذیره ... تعجب میکنم از کسانی که اصلا آشنایی با موسیقی کلاسیک ندارن و مثلا طرف عکاسه ... اصلا نمیشه همچین چیزی . مگه میشه ؟! اصلا اون هارمونی درست در آدم نیست وقتی که موسیقی کلاسیک گوش نکنه ... برای عکاسی، برای رنگ گذاشتن روی بوم ... ما باید از یک جایی بگیریم و جایی دیگه خرج کنیم . در طول این سالها بازیگرانی که میان برای تست دادن میان، یکی از سوالات مهم من ازشون اینه که چه موسیقی گوش می کنن ... من اصلا تست نمی گیرم مثل بخند و گریه کن و بشین و پاشو ... من با خودش حرف میزنم و می فهمم که اصلا بازیگر میشه یا نه ... تست من اینه اصلا ... برای اینکه نمیشه، من معتقدم که جور در نمیاد ... بازیگری و یا کارگردانی یه دیدگاهی به زندگیه و کسی که دید ناقص داشته باشه، نمیتونه این کاره بشه ... من می پرسم که چه کتابی می خونی و یا چی گوش میدی ؟ این خیلی مهمه ...
- یعنی اکثر بازیگرانی که در این سالها باهاشون کار کردین موسیقی کلاسیک گوش می کردن ؟
- آره، همه شون ... شاید یکی دوتاشون نداشتن که از اون بازیگرهایی بودن که بازیگری تو وجودشون بوده که تست دادن و قبول شدن و این فرمی نبودن و باخ هم نمیدونستن که چیه و کتاب رمان هم تو زندگیشون نخونده بودن و از اون بازیگر غریزی ها بودن ... آخه مگه میشه شما تولستوی نخونی تو زندگیت و بازیگر بزرگی بشی ... نمیشه اصلا ... نمیگم اینا اصل ماجراس ها ولی جور نمیشه به نظر من ...
- جواد رضویان چه موسیقی گوش میده ؟
- ... ... ... ... جواد رضویان بازیگر غریزیه !

Monday, January 08, 2007

اگر عاشق كشي رسم و مرام خوب رويان است / بكش ما را كه دائم عيد قربان است


يا عماد من لا عماد له


پسر سنگالی در حال شستن بز خود برای مراسم قربانی عيد

شايعات درباره وضعيت جسمانی آيت الله خامنه ای

يا عماد من لا عماد له


سخنگوی وزارت امور خارجه ايران خبر درگذشت آيت الله خامنه ای ، رهبر جمهوری اسلامی، را که در روزهای اخير در سايت های اينترنتی غربی منتشر شده بود، تکذيب کرد.
محمد علی حسينی در نشست هفتگی خود با خبرنگاران گفت که رهبر ايران در صحت و سلامت است و افزود ما برای او آرزوی طول عمر داريم.

روز پنجشنبه (14 ديماه) ناگهان شايعاتی در سايت های اينترنتی منتشر شد که آيت الله خامنه ای در گذشته است. اين خبر را هنگامی که مايکل لدين ، يکی از مخالفان سرسخت حکومت ايران و از نظريه پردازان سرشناس جريان فکری محافظه کاران نو در آمريکا تائيد کرد، برخی رسانه های خبری جهان آن را تا حدی جدی تلقی کردند.

مخالفان جمهوری اسلامی در آمريکا مدتهاست که عنوان می کنند رهبر ايران به سرطان مبتلا است و حال او خوب نيست.

اين بار شايعه مرگ آيت الله خامنه ای تا حدی به اين دليل به سرعت منتشر شد چون او در مراسم عيد قربان در روز يکشنبه گذشته حضور نيافت و پخش کنندگان اين خبر عنوان کردند که عدم شرکت رهبر ايران در مراسم عيد قربان حاکی از آن است که او يا به شدت بيمار است و يا اينکه ممکن است درگذشته باشد.

شايعه در گذشت آقای خامنه ای چنان جدی شد که مقامات ايران مجبور شدند که آن را تکذيب کنند. محمد جواد ظريف، نماينده ايران در سازمان ملل، روز جمعه (15 ديماه) به خبرگزاری ها گفت که اين خبر نادرست است.

سايت بازتاب وابسته به محسن رضايی، دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام و فرمانده سابق سپاه پاسداران، اين خبر را "ترفند سوخته اسرائيل" توصيف کرد و افزود که آيت الله خامنه ای چند روز پيش از انتشار اين خبر در دانشکده افسری حضور يافت و به مدت چند ساعت از دانش آموختگان اين دانشکده سان ديد.

سخنگوی وزارت امور خارجه ايران هم نه تنها خبر درگذشت رهبر ايران را رد کرد بلکه افزود که آيت الله خامنه ای در صحت و سلامت است.

البته ترديدی نيست که برخی دستگاه های امنيتی جهان برای تضعيف کشورهای مخالف خود گاهی مواقع شايعه مرگ رهبران آنها را منتشر می کنند تا ببينند چه واکنش هايی ايجاد می شود. مخالفان دولت ها نيز در مواردی از اين ابزار استفاده می کنند.

ولی به نظر می رسد عامل مهمی که باعث می شود چنين شايعاتی در کشورهای جهان سوم به شدت پخش شود و تا حدی جدی گرفته شود فضای بسته خبری در اين کشورها و بی خبری تقريبا مطلقی است که درباره وضعيت جسمی رهبران اين کشورها وجود دارد.

هم اکنون فيدل کاسترو رهبر کوبا مدتهاست که در بيمارستان است ولی کسی دقيقا نمی داند که بيماری او چيست و او در چه وضعيتی قرار دارد.

شاه سابق ايران سالها خبر سرطان خود را پنهان می کرد و گفته می شود حتی همسر او و يا سازمان جاسوسی آمريکا (سيا) تا مدتها از آن اطلاع نداشتند.

آيت الله خامنه ای هم اکنون شصت و هفت سال سن دارد و با آنکه در سال های اوائل انقلاب بر اثر انفجار بمب مجروح شد و يکی از دستان او از کار افتاد ولی از ظواهر او چنين پيداست که سالم است.

البته هر کسی در چنين سنی می تواند بيمار شود و يا اينکه بر اثر سکته جان خود را از دست بدهد.

آيت الله خامنه ای در وضعيت فعلی جهان يکی از رهبران موثر دنياست و درگذشت او نه تنها بر آينده ايران بلکه بر موازن قوا در منطقه نيز اثر خواهد داشت.

و اما با توجه به اينکه شايعه در گذشت آيت الله خامنه ای د ر روزهای اخير با وسعت زياد منتشر شد شايد تکذيب آن از سوی مقامات ايرانی به موضوع خاتمه ندهد. تنها ظاهر شدن دوباره او در انظار عمومی می تواند ثابت کند که آيت الله خامنه ای سلامت است.

روز دوشنبه (18 ديماه) روز عيد غدير در ايران است و اگر رهبر ايران بار ديگر در انظار ظاهر نشود اين شايعات همچنان ادامه خواهد داشت.

Friday, January 05, 2007

انتشار فيلم كامل اعدام صدام

يا عماد من لا عماد له




تصویرى از صدام حسین پس از اجراى مراسم اعدام كه در شبكه اینترنت منتشر شده است


به گزارش رادیو آلمان، در حالى كه رسانه‌ها خبر از دفن صدام حسین در زادگاهش مى‌دهند، امروز ضبط تصویرى مراسم به دار آویخته شدن او به طور كامل در شبكه اینترنت منتشر شد. در این ضبط كه از كیفیت صدایى و تصویرى متوسطى برخوردار است از جمله مى‌توان شنید كه چگونه شاهدان اعدام، چند لحظه پیش از مرگ دیكتاتور سابق عراق، نام دشمن درجه یك شیعه‌مذهب او مقتدا صدر را بر زبان مى‌آورند.

طول مراسم اعدام صدام حسین كه به نظر مى‌رسد با تلفن همراه ضبط شده باشد در مجموع ۲ دقیقه و ۳۸ ثانیه است. در جریان بستن طناب دار بر گردن صدام، مدام نور فلش دوربین‌هاى عكاسان به چشم مى‌خورد. صدام در جریان اعدام از خود احساسى نشان نداده و چهره‌اى آرام از خود نشان مى‌دهد.

حاضران كه وارد این اتاق مى‌شوند، همزمان با محكوم به اعدام، آغاز به خواندن آخرین دعا مى‌كنند. سپس این نام طنین‌انداز مى‌شود: «مقتدا، مقتدا، مقتدا». یكى از مردان مى‌گوید: «درود بر محمدباقر». محمدباقر صدر، پدر(پسر عموی پدر) مقتدا صدر، رهبر تندروى شیعیان در سال ۱۹۹۹ میلادى توسط ماموران صدام حسین به قتل رسید. تصاویر ضبط شده نشان مى‌دهند كه صدام حسین متعجب نگاه مى‌كند و به نظر مى‌گوید: «به درك واصل شو». سپس او كه «اشهد»ش را مى‌خواند و هنوز دعاى آخر خود را تمام نكرده درهاى زیر پاى او باز مى‌شوند. آخرین تصاویر جسد آویزان صدام بر چوبه دار را نشان مى‌دهند. دیكتاتور سابق عراق كه نخواسته بود هنگام اعدام كیسه‌اى بر سرش بكشند، چشمانش را باز نگه داشت.

طبق گفته یكى از اعضاى خانواده صدام حسین، او یك روز پس از اعدام در زادگاه خود، روستاى اوجا به خاك سپرده شد. «موسى فرج» به خبرگزارى فرانس پرس گفت، رییس جمهور سابق عراق ساعت ۴ صبح در روستاى اوجا در تكریت واقع در شمال عراق دفن شده است. طبق گفته این فرد آمریكا مى‌خواسته این كار هر چه زودتر انجام گیرد. طبق گفته موسى فرج، وى در هنگام خاكسپارى صدام حسین در محل بوده است.




جزيي ترين روايت از اعدام صدام





روزنامه انگليسي ساندي تايمز در شماره 31 دسامبر در گزارشي به بررسي جزپيات اعدام صدام پرداخت.

به گزارش رجانيوز، «ماري کالوين» گزارشگر ساندي تايمز در اين باره به گفتگو با موفق الربيعي، مشاور امنيت ملي دولت عراق و قاضي منير حداد پرداخته است.

در اين گزارش به جزيي ترين مسائل اعدام صدام حسين، ديكتاتور عراق پرداخته شده است.

« درست قبل از ساعت شش صبح، در زدند. جلادان صدام، نقاب سياه روي صورت هايشان کشيده بودند. صدام، روز گذشته، آخرين دقايق زندگي اش را در مقر اطلاعات نظامي عراق گذراند که روزي محل شکنجه و کشتار هايي بود که به دستورخودش صورت مي گرفت.

وقتي اذان صبح در شهر طنين انداخت، صدام را با پا بند آهني به پاي چوبه دار بردند تا تقاص جناياتي را که بر مردم عراق روا داشته بود، بدهد.

موفق الربيعي، مشاور امنيتي دولت ملي عراق، که شاهد مرگ صدام بود، مي گويد: «ما او را به اتاق چوبه دار برديم و به نظر مي رسيد که صدام از اتفاقي که در شرف وقوع بود، شگفت زده شده است. او به چوبه دار نگاه مي کرد و آنچه را که مي ديد، باور نداشت».

درحالي که جهان با واکنش هاي دوگانه اي بين شادماني و محکوم کردن اعدام صدام نشان داد، الربيعي گفت که ديکتاتور مخلوع، موقع رفتن به پاي چوبه دار، زير لب حرف مي زد: «نترسيد؛ اين جايي است که همه ما مي رويم».

الربيعي يکي از 15 نفري است که در اتاق تاريکي حضور داشت که آخرين جايي روي زمين بود که صدام مي ديد. الرباعي در گفتگوي تلفني از بغداد گفت که ديکتاتور سابق عراق، ابراز پشيماني نکرد.

الرباعي مي گويد: «به او، چه قبل و چه بعد از اعدام، احترام گذاشته شد. ما تمام استاندارد هاي اسلامي و بين المللي را در نظر گرفتيم.»

بعد از جنجال جمعه شب که مقامات عراقي اعلام کردند که مرگ صدام قريب الوقوع است و وکلايش سعي داشتند که از يک دادگاه آمريکايي استيناف بکنند، اما حکم اعدام وي صبح ديروز اجرا شد.

نوري المالکي، نخست وزير عراق، قبل از شرکت در مراسم ازدواج پسرش، حکم اعدام را امضا کرد و شوراي رياست جمهوري هم آن را تاييد کرد.

به زندانبان هاي آمريکايي که مسئول نگهداري از صدام بودند، دستور داده شد تا او را به دولت عراق تحويل بدهند. آنها به او قرص آرام بخش دادند، اما صدام قبول نکرد. الربيعي مي گويد:« ما حدود ساعت 5 ونيم صبح، صدام را از نيروهاي متحد تحويل گرفتيم و او مال ما شد».

درحالي که نيروهاي آمريکايي بيرون در نگهباني مي دادند، صدام به اتاقي سرد و متروک مقر اطلاعات نظامي عراق، برده شد. حتما يادش نرفته بود که نيروهاي امنيتي خودش، تعداد زيادي از مردم را در آن ساختمان ترسناک، شکنجه کرده و کشته بودند. صدام را نيم ساعتي تنها گذاشتند تا با افکار خودش خلوت کند. طبق قانون عراق، محکومان به اعدام حق دارند قبل از اعدام سيگاري بکشند و غدا بخورند.

الربيعي مي گويد: «به دست هايش دستبند زده بوديم و او را نشانديم. آنجا يک قاضي، معاونش، معاون وزارت دادگستري، معاون وزارت کشور، خودم و يک دکتر حضور داشتيم. بعد مشغول انجام تشريفات مربوط به پرونده قطور مدارک و جزئيات دادگاهش براي جناياتي که عليه بشريت انجام داده بود، شديم. قاضي حکمش را خواند. او همچنان در سکوت بود تا اينکه چشمش به يک دوربين فيلم برداري افتاد و شروع کرد به شعار دادن: الله اکبر، مرگ بر فارس ها(!)، مرگ بر اين و آن. دستبندش تنگ بود و آزارش مي داد، به نگهبان ها گفتم دستبند را کمي شل کنند.

مراحل تشريفاتي به پايان رسيد و چهار جلاد نقاب دار جلو آمدند. قد کوتاه و فربه بودند و کت چرم به تن داشتند، بيشتر شبيه قاتلان القاعده در فيلم هاي تروريستي آماتوري بودند تا کساني که ماموريت داشتند حکم رئيس سابق دولت عراق را اجرا کنند. صدام که نسبت به روزهاي پر جلال اش، چروکيده شده بود از آنها بلند قد تر بود.

لباس مرگش را خياط شخصي اش که از اهالي ترکيه است، دوخته بود؛ شلوار سياه، کفش هاي سياه واکس زده، بلوز سفيد، پلوور سياه و اورکت پشمي سياه که او را در مقابل سوز سرما در آخرين دقايق قبل از اعدامش حفظ مي کرد، پوشيده بود. موهايش به سياهي هميشه بود، اما زير چشمانش پف کرده بود.

در محل چوبه دار، جلاد ها دستبندش را باز کردند و دست هايش را از پشت بستند. وقتي به چوبه دار نزديک تر شد، دستمال سياهي به دور گردنش بستند تا از سوختگي طناب، محافظتش کند. وقتي مي خواستند پارچه سياه روي سرش بکشند، زير لب گفت:«اين کار لازم نيست». طناب را از روي سرش رد کردند.

او با حالتي گيج ايستاده بود و يکي از جلاد ها، گره طناب را سمت چپ گردنش، محکم کرد. صدام، حتي در آستانه مرگ هم دوربين هاي ويدئو را فراموش نکرد. قبل از اينکه پايش را به محل چوبه داربگذارد که با نرده هاي قرمز محصور شده بود، او کلماتي قبل از مرگ به زبان مي آورد، با صداي بلند گفت:« الله اکبر» و «فلسطين عربي است».

الربيعي مي گويد: «او درحالي که طناب به دور گردنش پيچيده شده بود، ايستاده بود. جلاد، شروع به خواندن قرآن کرد:" هيچ خدايي بجز الله نيست و محمد رسول خداست" اين جمله دو بار تکرار شد و صدام در يک چشم بر هم زدن، سقوط کرد. جلاد اهرم را کشيده بود و صدام در فاصله سه پايي چوبه دار، در سکوت آويزان مانده بود. ساعت شش و ده دقيقه صبح بود». مرگ صدام سريع بود. خيلي، خيلي سريع و کاملا بدون درد بود و بعد از سقوط بي حرکت بود».

سامي العسکري، نماينده نخست وزير در مراسم اعدام گفت که صداي شکستن گردن صدام را شنيده است.

صدام به مدت ده دقيقه از طناب آويزان بود و 15 نفري که آنجا بودند، شاهد اين صحنه بودند. دکتر ايست قلبي اش را اعلام کرد و بعد، يکي از جلاد ها او پايين آورد و در کيسه سفيدي قرارش داد و از اين صحنه عکس گرفت تا به وفاداران جان سختش اثبات کند که صدام مرده است. تلويزيون عراق، آخرين عکس او را که اززاويه عجيبي گرفته بود و گردنش از کيسه سفيد بيرون افتاده بود، نشان داد.

منير حداد، قاضي دادگاه استيناف هم شاهد مراسم اعدام بود. او گفت: «يکي از حاضران از صدام پرسيده است که آيا از مرگ مي ترسد؟ و صدام در جواب گفته است: چرا بايد بترسم؟ من تمام زندگي ام را در جنگ با کفار و متجاوزين گذرانده ام(!)».

کس ديگري پرسيد:«چرا عراق و ما را نابود کردي؟ تو ما را به قحطي کشاندي و کاري کردي که آمريکا عراق را اشغال کند». جواب صدام اين بود:«من متجاوزين و دشمنان عراق را نابود کردم، و من عراق را از فقر به ثروت رساندم».

منير حداد مي گويد: «صدام حالت عادي داشت و به خودش مسلط بود.» او گفت: «اين پايان کار من است. من زندگي ام را بعنوان يک سياستمدار نظامي با جنگ، آغاز کردم. پس مرگ مرا نمي ترساند. ما به بهشت مي رويم و دشمنان ما به قعر جهنم».

وقتي او را به پاي چوبه دار مي بردند، سربازگارد سعي کرد پارجه سياه روي سرش بگذارد، اما او مخالفت کرد. بعد آيه هايي از قرآن خواند که سربازها مسخره اش کردند. يکي از سربازهاي گارد، اسم مقتدي الصدر، روحاني معروف شيعه، را فرياد زد و صدام با پوزخند گفت:«مقتدي کيست؟»

حداد گفت: «روحاني که آنجا بود از صدام خواست که کلمات قرآن را بخواند و صدام هم همين کار را کرد، اما با استهزا. اين آخرين کلماتش بود و طناب بر گردنش فشرده شد و او به سوي مرگ، سقوط کرد».

استفاده‌اي كه وهابي ها از اعدام صدام مي‌كنند

يا عماد من لا عماد له


شبكه تلويزيوني الجزيره برنامه هفتگي «رويكرد متضاد» خود را به موضوع اعدام صدام ديكتاتور سابق عراق و بحث ها در مورد زمان و مكان اعدام وي اختصاص داد.

فيصل القاسم گوينده اين برنامه در ابتداي اين برنامه نظرات مختلف را درباره اجراي حكم اعدام صدام بيان كرد، كه در آن ها ايران به دست داشتن در اعدام سريع صدام متهم شده بود.

وي در بيان نظرات عده اي گفت: آيا شارون صدام را در روز عيد قربان اعدام مي كرد كه دولت كنوني عراق اين كار را انجام داد؟! صهيونيستها از سران كنوني در عراق حياي بيشتري دارند! اگر مالكي و عبدالعزيز الحكيم و مقتدي صدر واقعا مسلمان هستند، چرا زمان تعيين شده از طرف آمريكا را براي اعدام صدام رد نكردند؟ آيا تصميم اعدام صدام تصميم ايران نبوده است؟ اگر اعدام صدام خواست مردم عراق بود، چرا صدام را در ميداني در برابر چشمان ملت عراق اعدام نكردند؟ چرا صدام را در مركزي مربوط به ايران(!) با حضور مزدوران ايراني كه شعارهاي طايفه اي سر داده بودند اعدام كردند؟

وي ادامه داد: آيا قاتلان دزدان و طرفداران گروههاي مرگ حق دارند عدالت را اجرا كنند؟ آيا كساني كه به لطف تانكهاي آمريكايي در عراق حكومت را در دست گرفته و عامل قتل هزاران نفر هستند مي توانند عدالت را اجرا كنند؟

گوينده الجزيره در بيان نظرات عده اي ديگر اظهار داشت: مگر حكم اعدام در دادگاهي علني و شفاف كه همه جهان شاهد آن بود، صادر نشد؟ آيا كساني كه صدام را اعدام كردند، منتخبان ملت عراق نبودند؟ چرا به ايران در اين مورد اتهام وارد مي شود؟

الجزيره در اين برنامه كه به طور مستقيم پخش مي شد، با مشعان الجبوري رئيس فراكسيون آشتي و آزادسازي در مجلس نمايندگان عراق و صاحب شبكه تلويزيوني الزورا و نيز صادق الموسوي رئيس موسسه رسانه اي و روابط خارجي عراق مصاحبه كرد.

مشعان الجبوري در اين ابتداي اين برنامه از بينندگان خواست براي روح صدام فاتحه بخوانند و وي خود شروع به فاتحه خواندن كرد. الجبوري با قطع كردن سخنان صادق الموسوي در بخشهاي مختلف برنامه به تمجيد از صدام پرداخت و وي را شهيد و رهبر مبارزان خواند.

وي بارها با متهم كردن ايران به مداخله در عراق از آنچه «توطئه صفوي در عراق» خواند، سخن گفت.

الجبوري كه خود نماينده مجلس عراق است در اين برنامه 45 دقيقه اي الجزيره دولت كنوني عراق را طايفه اي خواند و بسياري از مقامات عراقي را متهم كرد كه با تغيير نامهاي خود از ايران به عراق رفته اند!

صادق الموسوي در پاسخ به اتهامات الجبوري با اشاره به جنايتهاي صدام طرفداران صدام را به قتل شيعيان و تلاش براي فتنه انگيزي در عراق متهم كرد.

وي با رد اتهامات به ايران و اشاره به فعاليت ديپلماتيك سفير ايران در بغداد از نبود سفراي عرب در بغداد انتقاد كرد.

الموسوي يك دقيقه پس از آغاز اين برنامه در اعتراض به تهديد الجبوري عليه خود استوديو را ترك كرد اما پس از پنج دقيقه بازگشت. شركت كنندگان در اين برنامه به ويژه الجبوري بارها سخنان يكديگر را قطع و طرف مقابل را به طايفه گري متهم كردند.

الجزيره همزمان با پخش اين برنامه در پايگاه اينترنتي خود نظرسنجي درباره اعدام صدام انجام داد كه نتيجه آن در پايان برنامه اعلام شد. در اين نظرسنجي پنج هزار و صد و بيست و پنج نفر شركت كرده بودند كه هشتاد و نه درصد به اين سوال كه آيا از اعدام صدام حمايت مي كنيد پاسخ منفي داده بودند. در اين نظرسنجي يازده درصد از اعدام صدام حمايت كردند.




اوهام ضد شيعي مقامات كويت كه بعد از اشغال توسط صدام در جنگ خليج فارس علي رغم دريافت صدها ميليارد دلار غرامت، همواره بر ضرورت محاكمه صدام و اعدام وي به جرم حمله به كويت تاكيد كرده بودند، سرانجام كارگر افتاد و آنان نيز به جمع كشورهايي پيوستند كه اعدام صدام را به عنوان نماد دشمني شيعيان و انقام گيري آنان از اهل سنت ناميدند.

به گزارش رجانيوز، پايگاه اينترنتي روزنامه كويت تايمز كه از روزنامه هاي وابسته به هيئت حاكمه كويت محسوب مي شود، گزارش داد: انتخاب روز اعدام صدام ديكتاتور سابق عراق، پيامي آشكار از سوي دولت اين كشور به همسايگان عرب مبني بر شيعه بودن اين كشور است.

كويت تايمز نوشت: با توجه به اينكه مسلمانان سني روز 30 دسامبر را به عنوان عيد قربان كه در آن هرگونه خونريزي و كشتار ممنوع است، جشن گرفته بودند و شيعيان روز بعد را عيد اعلام كردند، انتخاب اين روز براي اعدام صدام از سوي دولت اين كشور پيامي آشكار به تمام كشورهاي سني منطقه بود كه عراق يك كشور شيعه است.

اين روزنامه مدعي شد: نفوذ روزافزون ايران شيعه مذهب در منطقه، همواره منبع نگراني كشورهاي عمدتاً سني خاورميانه بوده است و اكنون انتخاب عمدي روز اعدام صدام همزمان با روز عيد مسلمانان سني و پيامي كه اين كار دربرداشت، مي‌تواند عاملي براي برهم زدن تعادل قدرت در منطقه باشد.

كويت تايمز خطر نفوذ ايران در منطقه را حتي از خطر دستيابي به سلاح هسته‌اي از سوي اين كشور بالاتر دانست و نوشت: اين انتخاب تعمدي همچنين اين پيام ضمني را براي دنيا به همراه دارد كه عراق يك كشور سكولار و يا صرفاً دمكراتيك به شكلي كه آمريكا و همپيمانانش آرزو مي‌كنند نيست بلكه دولت عراق شيعه است و تصميمات حكومتي خود را نيز بر همين مبنا اتخاذ مي‌كند.

به نوشته روزنامه مذكور، فيلم كوتاه ويدئويي كه از اعدام صدام در دسترس عموم قرار گرفت آشكار مي‌كند كه مقامات دولتي عراق اطراف وي را در لحظه اعدام گرفته و شعارهايي مبني برحمايت از شيعيان و نيز بزرگداشت محمدباقر صدر (روحاني شيعه كه به دست صدام اعدام شد) و مقتدي صدر كه فرماندهي سپاه مهدي را به عهده دارد سر مي دهند.

كويت تايمز اين شعارهاي مقامات دولتي عراق را نشانه اين واقعيت دانست كه آن‌ها در ادعاهاي خود مبني بر تلاش براي خلع سلاح سپاه مهدي صادق نبوده و در واقع اين فيلم ويدئويي اين پيام را در خود نهفته دارد كه شبه نظاميان شيعه ممكن است به عنوان بازوي نظامي غير رسمي دولت عراق به كار گرفته شوند.

روزنامه كويتي مذكور درادامه به محكوم كردن روز اعدام صدام از سوي عربستان و مصر سني مذهب و نيز استقبال از آن از سوي ايران شيعه اشاره كرد و مدعي شد: خطي كه از مدت‌ها قبل به شكل نامريي بين مسلمانان شيعه و كشورهاي سني در منطقه كشيده شده بود اكنون با انتخاب روز اعدام صدام آشكار و علني شده است.

به نظر مي رسد دولت كويت علي رغم انتشار بيانيه اي رسمي در اولين ساعات اعلام خبر اعدام صدام، و ابراز رضايت و خوشحالي از مرگ اين جنايتكار، بر مبناي اعتقادات متحجرانه وهابيت، اين اقدام را محمل مناسبي براي ضربه زدن به شيعيان و افزايش سطح در گيري هاي مذهبي در عراق به منظور جلوگيري از ايجاد ثبات و آرامش در عراق يافته است و سعي دارد تا با دامن زدن به برخي اوهام، آن را انتقام شيعيان از اهل سنت نشان دهد.

خداوند اين مسئولين را براي مردم حفظ كند




با عماد من لا عماد له


پرواز چك هشتصد ميليوني از سازمان پژوهش‌هاي صنعتي



چك يادشده چند روز پيش از انتصاب رئيس اسبق اين سازمان به سمت وزير ارتباطات دولت هفتم و بدون انجام مراحل قانوني و به طرز مشكوك در وجه يك شركت پشت‌نويسي شده ... و سرانجام از محل اين حساب كه به عنوان يك صندوق خيريه! معرفي گرديده، برداشت شده است.

به رغم گذشت شش سال، هنوز سرنوشت يك چك هشتصد ميليون توماني كه به طرز مشكوكي از سازمان پژوهش‌هاي علمي و صنعتي خارج شده،‌ مشخص نيست.

بنا بر اين گزارش، چك يادشده در دي ماه سال 1379 و چند روز پيش از انتصاب رئيس اسبق اين سازمان به سمت وزير ارتباطات دولت هفتم و بدون انجام مراحل قانوني و به طرز مشكوك در وجه يك شركت پشت‌نويسي شده است. سپس اين شركت كه وجود خارجي نداشته، چك را به يك حساب پوششي منتقل كرده و سرانجام از محل اين حساب كه به عنوان يك صندوق خيريه! معرفي گرديده، برداشت شده است.

با اين حال، با گذشت شش سال و تغييرات پياپي رؤساي اين سازمان، هنوز سرنوشت اين هشتصد ميليون و اين‌كه در نهايت به جيب چه كسي و به چه دليلي رفته، مشخص نشده است!